به گزارش راهبرد معاصر؛ سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو در سال ۱۹۴۹ تشکیل شد. در ابتدا، این اتحاد نظامی بین دوازده کشور بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، هلند، کانادا، ایالات متحده، بلژیک، دانمارک، ایسلند، لوکزامبورگ، نروژ و پرتغال و با هدف ایجاد سنگری در برابر اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت.
پیمانی که این روزها با هدف قرار دادن روسیه به دنبال جنگ افروزی میان روسیه و اوکراین است و با وجود ادامه تلاشهای دیپلماتیک اتحادیه اروپا برای کاهش سطح تنش میان روسیه و اوکراین، نیروهایشان را به حالت آمادهباش درآورده، چندین فروند کشتی و هواپیمای جنگی را با هدف تقویت قدرت دفاعی خود در شرق اروپا رهسپار این منطقه کرده و ارسال تسلیحات نظامی به اوکراین را آغاز کردهاند.
هر چند اوکراین عضو ناتو نیست ولی لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا در جریان کنفرانس خبری اخیر خود بارها به روسیه یادآور شده که ماده ۵ پیمان ناتو، ایالات متحده و متحدانش را موظف میکند در صورت حمله روسیه به هر یک از اعضای این پیمان در اروپای شرقی، به کمک آنها بیاید. هرچند اوکراین هنوز عضو ناتو نیست ولی زمزمه های پیوستنش به این پیمان نظامی و گسترش ناتو خطرات بسیاری را متوجه روسیه خواهد کرد؛ برای بررسی بیشتر تهدیدی که از جانب ناتو متوجه روسیه است با «امیر علی ابوالفتح»، کارشناس بین الملل مصاحبه ای داشته ایم.
فلسفه وجودی ناتو در سال ۱۹۴۹ سه هدف مشخص داشت، یکی خلا سلاح نگه داشتن آلمان بعد از جنگ جهانی دوم، دوم مقابله با تهدیدات اتحادیه جماهیر شوروی که در آن زمان شرق اروپا را تهدید میکرد و سومی تضمین ادامه حضور نظامی آمریکا در اروپا؛ لذا از این سه هدف یکی هدفی بود علیه اتحادیه شوروی که بعدها شوروی فروپاشید و روسیه جایگزین آن شد.
اما در زمان فروپاشی شوروی آنطور که طرفداران گورباچف میگویند گویا آمریکا وعده داده بود همزمان با برچیده شدن پیمان ورشو، ناتو هم منحل شود یا حداقل اینکه اعضای جدیدی را نپذیرد ولی آمریکایی ها خلف وعده کردند و در زمانیکه روسیه در ضعف بود یکی پس از دیگری کشورهای شرق اروپا را به عضویت ناتو درآوردند تا جاییکه سه جمهوری بالتیک هم که قبلا عضو اتحادیه شوروی بودند، عضو ناتو شدند.
همزمان با افزایش قدرت روسیه، مسکو از ناتو خواست از گسترش ناتو به سمت شرق خودداری کند به خصوص در منطقه ای که روسها به آن خارجِ نزدیک میگویند؛ تمام کشورهایی که از شوروی مستقل شدند از نظر روسیه خارجِ نزدیک هستند یعنی اوکراین، گرجستان، ارمنستان، کشورهای قفقاز و آسیای مرکزی و بلاروس؛ این برای روسیه یک خط قرمز محسوب می شود چرا که آن را در حریم امنیتی خود و تهدیدی علیه امنیت ملی خود میداند.
بین همه این کشورها اوکراین وضعیت ویژه تری دارد چرا که هم یک کشور صنعتی و بزرگ است و هم مرزهایش به پایتخت روسیه بسیار نزدیک و مرز اوکراین تا مسکو حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ کیلومتر فاصله دارد و اگر اوکراین عضو ناتو شود استقرار نظامیان ناتو تا ۶۰۰ ۷۰۰ کیلومتری پایتخت روسیه می آید.
اگر به نقشه نگاه کنید وضعیت جغرافیای اوکراین در خاک روسیه یعنی فرورفتگی جغرافیایی اوکراین در خاک روسیه سبب تهدید بخش های گسترده ای از خاک روسیه میشود. مناطق صنعتی و جمعیتی روسیه در تیررس نیروهای ناتو قرار میگیرد بنابراین روسیه خط قرمزی برای خود مشخص کرده و عنوان کرده عضویت اوکراین و دیگر کشورها و به طور مشخص گرجستان در ناتو با واکنش روسیه مواجه میشود که تاکنون هم همینطور بوده و تلاش اوکراین و گرجستان سبب شده بخش هایی از خاک دو کشور از آنها جدا شود یا به عنوان جمهوریهای مستقل از طرف روسیه شناخته شده و یا به عنوان مناطق خودگردان از کنترل دولت مرکزی خارج شدهاند.
بنابراین روسیه نشان داده که برای جلوگیری از پیوستن کشورهای خارج نزدیک به ناتو وارد جنگ می شود و با کسی هم در این زمینه شوخی ندارد.
یک بخش هویتی و فلسفی هم این وسط وجود دارد. آمریکا و کشورهای عضو ناتو نمیخواهند زیربار این بروند که سیاستهایشان توسط دیگران دیکته شود، یعنی مسکو یا هر کشور دیگری تصمیم بگیرد که چه کشوری عضو این اتحادیه بشود و چه کشور عضو این اتحادیه نشود. دوست دارند که خودشان تصمیم گیرنده باشند.
اینکه مثلا اوکراین یا لهستان را نمی پذیرند و یا درخواست یکی را رد میکنند یا برای یکی زمان تعیین میکنند از نظر آنها مورد پسند نیست و دوست دارند بر اساس مصلحت اندیشیهای خودشان باشد، تصور میکنند اگر بخواهند به حرف پوتین گوش بدهند استقلال عملشان را از دست میدهند.
نکته بعدی فلسفه وجودی ناتو است که برای مهار قدرت شوروی و روسیه کنونی بوده از این جهت صرف نظر کردن از گسترش ناتو به سمت شرق با هدف اولیه ناتو در تعارض است. یعنی آمریکا و انگلیس خیلی به دنبال این هستند که از طریق ناتو روسیه را درگیر یکسری مشکلاتی کرده و هزینه های سیاسی، امنیتی و اقتصادی روسیه را بالا ببرند. به خصوص که در سالهای اخیر پوتین نشان داده که از یک کشور رو به زوال و رو به افول در حال تبدیل شدن به یک بازیگر بزرگ جهانی است چرا که الان در سوریه حضور دارد، در آمریکای لاتین روابط گستردهای دارد، رابطه خیلی نزدیکی با چین دارد و پیوند خوردن روسیه و چین به هم یک خطر امنیتی برای غرب محسوب میشود.
از این جهت امید دارند که از یک طرف ناتو را گسترش بدهند و از طرف دیگر باعث تحریک روسیه برای دست زدن به اقداماتی که زمینهساز مجازات هایی علیه روسیه باشد، شوند. مثلا روسیه را از جامعه جهانی اخراج کنند، مانع رشد اقتصادی روسیه شوند، مشکلات امنیتی را به درون خاک روسیه ببرند و مشکلاتی مثل چچن را برای روسیه بوجود بیاورند و این باعث میشود که روسیه توجهش به داخل یا پیرامون باشد و نسبت به بازیابی قدرت دوران اتحاد جماهیر شوروی صرف نظر کند.
این مجموعه اهدافی است که آمریکا و برخی کشورهای اروپایی دنبال میکنند به خصوص با گذر زمان وابستگی اروپا به انرژی روسیه روز به روز افزایش پیدا میکند و این تهدیدی برای آمریکا است. اینکه در قضیه اوکراین روسیه اقدامی انجام بدهد که منجر به تحریم اقتصادی و محدود شدن خط لوله گاز به اروپا شود باعث میشود که وابستگی اروپا به روسیه کاهش پیدا کند و اثر گذاری روسیه در اروپا کاهش پیدا کند و اروپا بیش از پیش به آمریکا وابستگی پیدا کند.
اروپاییها تا اکنون در قضیه سیاسی و امنیتی وابسته آمریکا بودند، اکنون اگر اروپا انرژی از روسیه وارد نکند یا روسیه نتواند انرژی صادر کند در نهایت اروپاییها مجبور هستند منابع انرژیشان را یا از آمریکا تامین کنند یا از مناطقی که تحت کنترل آمریکا میباشد. مجموعه این عوامل باعث شده که بحران اوکراین اینقدر گسترش پیدا کند و موضوعی که به ظاهر پیش پا افتاده است الان اروپا را در معرض یک جنگ بزرگ بعد از جنگ جهانی دوم قرار بدهد.